ریشه ی ماههای قمری

(آیین شبک، شابک، شاه بغ، طریقت عرفان یران قدیم بر اساس آیینهی میترائیسم، زروانی، مانوی، زرتشتی)

متن مقاله:

ربیع الاول – نخستین نام ماه از آیین شبک را رابه که بمعنی خیزش یا بهار نخست است، که در عربی به صورت ربیع آمده است.

ربیع الثانی _ دومین ماه یا گامه از آیین شبک بنام راره می باشد به معنی راه خودآگه که در عربی به صورت ربیع الثانی آمده است.

جمادی الاول _ سومین گامه در عرفان شبک به نام جمانی یعنی در جمع ماندن وبه معنی یگانگی و گرد آمدن که در عربی تبدیل به جمادی شده است.

جمادی الثانی _ چهارمین گامه در عرفان شبک به نام جامباد یا جامباده که در این گام رهرو به جام دست می یابد و باده دانش و خرد می نوشد ، که در عربی تبدیل به جمادی الثانی شده است.

رجب _ پنجمین گامه در عرفان شبک به نام رآو یا رکاو است که رهرو راین گام همانند آب مقدس پاک ومطهر می شود تا به جایگاه ایزد بانوی آب (آناهیتا) برسد ، این واژه در عربی تبدیل به رجب شده است.

شعبان _ ششمین پله عرفان شبک شه بان یا شابان است که در این گام رهرو به مقام شاه بانی می رسد و از هوای نفسانی پاک می گردد که در عربی تبدیل به شعبان شده است.

رمضان _ هفتمین گامه از آئین شبک به نام رزان یا رازان است که به معنی رازها و راه دان می باشد و رهرو در این گام رازهای در خور آئین را در می یابد و راه برای او باز می شود و رهروبه چله می نشیند و در این گام چهل روز با آب روزه می گیرد و تنها آب می نوشد که این واژه در عربی تبدیل به رمضان شده است.

شوال _ گام هشتم از آئین شبک به نام شابال یا شاهبال است که رهرو در این گام به عروج می رسد زیرا که دیگر او بال و پر ایزد گشته است و در واقع به حق الیقین رسیده است که در عربی به شوال تبدیل شده است.

ذیقعده _ نهمین گامه در عرفان شبک به نام زرکده یا خورکده که رهرو در این گام به خورخانه گام می نهد که همان شناخت و خود آگاهی است که درعربی تبدیل به ذیقعده شده است.

ذیحجه _ دهمین گام از عرفان شبک به نام زرتاج یا زرتج که در واقع همان زرین تاج است و رهرو در این گام فره ایزدی را دریافت کرده است و تاج بر سر نهاده و به جایگاه پدری (باب یا پاپ) رسیده است که در عربی ذی الحجه شده است.

محرم _ یازدهمین گام درآئین شبک به نام موره میر یا مهرهء مهر که دراین گام رهرو به مرتبه پیری و مغی می رسد و مهرهء مهر را از ایزد مهر دریافت می کند و به جایگاه الوهیت نائل می گردد که در عربی تبدیل به محرم شده است.

صفر _ دوازدهمین و آخرین گام از کیش شبک به نام سان پر یعنی سفر به خورشید که درکردی سان به معنی خورشید است ، رهرودراین گام با خورشید می آمیزد وبه خاستگاه اصلی و دیرین خویش باز می گردد ، که در عربی تبدیل به صفر شده است.

درتمام آیین های کهن ایرانی نورونار مقدس بوده است، لذا خورشید وآتش را گرامی می داشتند، چون یکی یادآور جایگاه اصلی وازلی آدمی، وخواستگاه دیرینه ابدی انسان می باشد؛ و دیگری یادآور نور درون و آن مناد وجوهره الهی که همواره با آدمیست.

درواقع آتش که یادآورنوردرون آدمیست چراغ دردست انسان است تا باآن راه را طی کند ودرچاه نیفتد، بهمین دلیل باید همواره آنرا مراقبت کرد و پاس داشت تا خاموش نشود والا تاریکی خواهد بود ولاجرم خواب، پس برای بیداروهشیاربودن باید همواره آتش درون را روشن نگه داشت، بهمین دلیل در تمام آیینهای کهن ایران آتش را پاس می دارند وهمواره روشن نگه می دارند.

خورشید هم که یادآور جایگاه ازلی آدمیست نیز چراغ دوردست انسان است تا با آن راه ومقصد را پیدا کند وفراموش نکند که از کجا آمده و خواستگاه اصلیش چیست وبه کجا باید برود، بهمین دلیل نباید چشم از هدف بردارد والا گمگشته می شود و سرگردان در این جهان توهمی گرد خود می چرخد و گرفتار چرخه ها وادوار باطل میگردد، برای همین درتمام آیین های دیرینه ایرانی وشرقی خورشید جایگاه ویژه ای دارد وهر روز صبح رو بسوی شرق می ایستند ومراسم صبحگاهی سلام بر خورشید را انجام میدهند تا همواره بخاطرداشته باشند که مسیر یک رهرو رو به شرق است و باید به سمت نور وجایگاه حقیقی اش برود.

آیین شَبَک نیزازاین قاعده مستثنی نیست ودر مسیر عرفان ده گام دارد تا رهرو را به خواستگاه اصلیش رهنمون سازد، این آیین در میان اقوام قدیمی واصیل بکرایرانی که با نژادها وفرهنگهای دیگرادغام نشده است باقی مانده، همانند اقوام کردی یا کرومانژ وبعضی انگشت شمار اقوام ایران میانی در کویر؛ این آیین رهرو را گام به گام تا سر چشمه نور میرساند.

بخش جالب دیگردراین تحقیق همسانی آن با ماههای قمری عرب می باشد، واین نشان دهنده اینست که اسلام جایی از آیینهای ایرانی آبشخور داشته، و طبق روایت دینی و تاریخی سلمان فارسی که یکی ازبزرگزادگان ایرانی و زرتشتی بوده که مأموریتی از طریق سروشی غیبی می یابد تا به سوی عربستان عازم شود، حضرت محمد رابیابد و درنهایت نیز بعدازسالها سرگردانی که خود سالهای آبدیده وآزموده شدن بود به وصال محمدی نائل میگردد ودو سرچشمه الهی بهم می آمیزند. وحاصل، تقویم فعلی مسلمانان می باشد.

درزمان پیامبراسلام معیارسال برمبنای رویدادهای منطقه بود که نامگذاری شده بود و بنام سال عام الفیل که براساس رویداد اصحاب فیل نامگذاری شده بود و خود حضرت محمد درهمین سال بدنیا آمده اند، ولی بعداً با تبادل افکارومشورت وهمینطور با پیش آمدن وقایع جدید همانند هجرت پیامبر سال هجری قمری برای اعراب و سال هجری شمسی، که نام خورشید درآن محفوظ است، برای ایرانیان تدوین شده است، و چون هجرت پیامبردرربیع الاول بوده است، شکل اولین تقویم اسلامی به این صورت تدوین گشته است.

وقاعدتاً نیزشروع سال قمری باید با ربیع الاول باشد نه محرم که یازدهمین ماه است، مگرنه اینکه مبنا هجرت پیامبربوده است وهجرت نیز طبق تاریخ اسلام درربیع الاول صورت گرفته است، ودرآن زمان همزمانی اول بهاروربیع الاول بوده است چون هر دو سال بر مبنای هجرت شروع شدند که سال هجری شمسی آغازش فروردین بوده و در مرور ایام با کم یک ها وچرخش ماه هر سال یازده روز سال شمسی از سال قمری عقب مانده است که در چهارده قرن تفاوت چهل و سه سال شده است، ولی چرا چنین جابجایی در شروع ماههای قمری صورت گرفته ومبنای حقیقی هجرت که ربیع الاول بوده ده ماه جابجا شده جای سئوال است که بنده حقیر بعنوان یک محقق عرفان هنوز نتوانستم جوابی برای آن بیابم، امید است که اسلام شناسان وتاریخدانها بتوانند به آن پاسخ دهند. 

http://www.metaarchivegroup.com

نظرات 2 + ارسال نظر
محمدرضا مهدی شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 19:32 http://www.salamtwo.com

با سلام.
کلمه سال در قرآن فقط به سالهای شمسی اطلاق می شود.
تقویم قمری (هلالی) که امروز مورد اسفاده قرار می کیرد تقویمی است که در زمان خلافت عمر که دست به تعقیرات بنیادی در اسلام محمدی(ص)
زد درست شده و هیچکونه ربطی به قرآن و محمد (ص) ندارد و متاسفانه بااین عمل یک بحث علمی را به قرآن تحمیل نمودند .
تفکر خورشید مرکزی در ایران باستان در تمدن یونانی وحتی اعراب مورد تائید بوده .ایرانیان باستان خورشید را مظهر گرما زندکی و جاودانگی میدانستند ومیترا که مزدا نامیده میشد مظهر نور و هدایت بود که خورشید یکی از تجلی های او به حساب می آمد در ادبیات مزدیسنا زردشت خورشید را مظهرعظمت و اقتدار ایرانیان می داند برگه ارزشمندی از سده چهارم 2400سال پیش در موزه ارمیناژ لینگراد Hemitage Museum ودر این برکه و در برکه خشیار شاه در حال نیایش و ستایش آناهیتا که سوار بر شیرو خورشید پشت سر اوست را نشان میدهد. در یونان باستان هم تحت تفکرات فیثا غورثی ارزش بسیاری برای خورشید قائل بودند .اعراب هم بر مبنای قرآن سوره 24 آیه 35 خداست نور آسماتها وزمین......میتوان چنین تصور نمود که به تفکر خورشید مرکزی اعتقاد داشته وبر همین مبنا بود که تقویمی را که از اصلاح تقویم سریانی بود را پذیرفتند .ماههای عربی اصولا برمبنای سال شمسی درست شده وآن هم می باید ثابت بوده باشد همانطور که از نام ماهها و نام جشن ها هویدا است.
"سری ماههائی که حالا به وسیله مسلمانان استفاده میشود را سری قدیمی مکه می نامند که تعیین شده بود از روی اتفاقات مهمی که در آن زمان رخ می داده و نامهای سری مکه عبارت بودند از
1- صفر الاول 2- صفرالاخر 3- ربیع الاول 4- ربیع الاخر 5- جمادی الاول 6- جمادی الاخر 7- رجب 8- شعبان 9- رمضان 10- شوال 11- ذوالقعده 12-ذوالحجه
1- صفرالاول- نام آن را بعدها تغییر دادند و به نام محرم نامگذاری نمودند و یک ماه مقدس می باشد (بنا بر قول نویسنده عرب بخاری Buchari )
ریشه لغت صفریعنی خالی بودنTo be empty هم چنانکه دو ماه صفر در فصل زمستان قرار می گرفته و فصل بارندگی و سرما بوده است و چون هیچ محصولی در آن موقع برداشت نمی شده بدترین دوره برای بدست آوردن غذا بوده است ( ولهاوزن ص 96 ).
2- ربیع- پس از پائیز و باران زمستان آغاز می شده و جلگه ها سر سبز می گشته و قبیله ها گله های خود را در دشتها پراکنده می نمودند و شترها دهمین ماه بارداری خود را می گذراندندو این گفته بوسیله علم صرف Etymology تائید می شود.
3- ریشه لغت جماد به معنی سبز شدن سخت می باشد که متناسب است با سرمای تیز
4- ماه رمضان یعنی سوزان که هیچ شکی در آن وجود ندارد
5- ماه شوال به معنی خنک شدن هوا ( باد شوال که کشاورزان به آن آشنائی دارند)
6- ماه شعبان به معنی انشعاب طوایف و گله ها در صحرا
7- سه ماه دیگر رجب - ذوالقعده- ذوالحجه از روی جشنها گرفته شده است. در ماه رجب جشنی برگزار می شده در مکان مقدس که شتر و گوسفند قربانی می نمودند و ریشه لغت به معنی بیم داشتن یا احترام گذاردن می باشد.
8- دو ماه دیگر نسبت داده شده به ماه زیارت رفتن. ذوالقعده به ماه جلسه یا نشست معروف است The month of sitting. این نام را برای این انتخاب نمودندچون هیچگونه سفری در این ماه انجام نمی شده و یا هیچگونه گردش و شکاری در آن ماه صورت نمی گرفته نام ذوالحجه از خود مراسم حج گرفته شده است."
خلاصه ای از سایت www.salamtwo.com
با تشکر:
م-مهدی

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:58

دوست عزیز
این مطلب متعلق به محققی به نام ش. نیرومند و سایت متا آرشیو گروه هست. از توجهتان ممنون و همینطور از اشاعه و پخش یک اندیشه ولی بهتر است با درج نام نویسنده و سایت منبع باشد. موفق باشید

بسیار متشکرم از یادآوریتان ولى من این مطلب را از سایت نگرفتم بصورت ایمیل برایم یکى از دوستانم فرستاد
صد البته بادرج منبع اعتبارش چندین میشود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد