عشق ممنوع

بامن از پسکوچه هایت بگو
درجایی که اندیشه من چشمهای توست
آوازبخوان
مادامیکه خریدن نوازش ممنوع است
برای دستهایت خواهم گریست
بنگر اشکهایم را،
ریزش رویای پیوندم را
برای آوازِعشق، به سیاره تو گریختم
کاخهای توموهومند
برایم سقفی بساز
پیرهنم راحجاب پنجره ها خواهم کرد
بگو بامن ازدریای تنهاییت
گویشی از آب تشنگی ام رامیپراند
رهایم خواهی کرد
رهایم کن، رهایم کن
برای قلبم درسینه گوری میسازم
شاید دیگر نلرزد ازخنده زن هرزه
وقلب زمینی ام،
درسیاره تو به پای التماس خوشبختی مدفون میشود
وانسان من درتراکم خوشبختی گم میشود

هدف-۱

 

همه ما در زندگی خواهان سلامتی ثروت قدرت و برکت هستیم 

همه ما درخلق وضعیتی که داریم نقش داریم طبق آخرین نتایج منتشر شده افکار ما از جنس انرژی هستند و ما با انتشار افکارمان به هستی حتی در وزن و حجم هستی تاثیر گذار هستیم وقتی قرار است به وضعیت خود نگاه کنیم معمولا به دنیای بیرونمان نگاه میکنیم و کمتر به دنیای درون و افکارمان نگاه میکنیم در حالیکه اگر خواستار تغییر در دنیای بیرون هستیم حتما باید یک تغییر و تحول در آگاهی ما داده شود باید خود را هماهنگ با موسیقی هستی کنیم.هر کدام از ما صدای یک نت از این نوای الهی هستیم باید به بهترین وجه خود را نشان دهیم تا ضرباهنگ کاینات به خوبی نواخته شود.مشکل بسیاری از ما این است که نمیدانیم چرا به این دنیا آمده ایم و از این فرصتی که به ما داده شده چگونه میخواهیم استفاده کنیم؟گاهی اوضاع بدتر است فکر میکنیم که باید در فقر و بیماری و فلاکت زندگی کنیم و ما هیچ سهمی از لذت نداریم!و بدتر اینکه اکثرا فکر میکنیم که ما محکومیم به شرایطی که در آن هستیم!وبیشتر دیگران را زیر سوال میبریم تا خودمان!البته دلیلش پر واضح است اینگونه فکر کردن راحت تر از این است که خودمان را زیر سوال ببریم جک کامفیلد میگوید:شادی حق طبیعی توست و تو موظف هستی تا از طریق موهبتها و استعدادهای الهی ات، به روشی که لذت را برایت به ارمغان بیاورد خودت را ابراز کنی با اینکار میتوانی دین خود را به دنیایی که در آن زندگی میکنی ادا کنی 

ما همه مسئول افکار،رفتار و اعمال خودمان هستیم و باید بتوانیم برای خود زندگی زیبا و شایسته ای خلق کنیم.در ابتدا باید هدف و رسالت خود را بیابیم.در کتاب کلید کاربردی قانون جذب طی انجام مراحلی میتوان هدف و رسالت خود را نوشت باید بایستیم و چند لحظه ای را فقط به خودمان اختصاص دهیم تا بتوانیم نتیجه درستی بگیریم.باید خودمان را پرسه زنیم، بی نقاب باید با خودمان مواجه شویم 

۱. فهرستی از تمام اوقاتی که احساس شادی و سرزندگی میکنید تهیه کنید  

خوب دقت کنید وجه تشابه بین این لحظات را ردیابی کنید این تشابهات نشانه مقصود زندگی شماست 

۲. مواهب الهی که در اختیار دارید را بنویسید

۳. لیست مهارتها و استعدادهایتان را بنویسید 

۴. در جه مواردی شور و شوق دارید؟ 

۵. نکات مثبت خود را بنویسید،بقیه در چه مواردی از شما تعریف کرده اند؟ 

۶. اگر در اختیار شما بود چه چیزی را در دنیا تغییر میدادید؟ 

بعد از تهیه این چند لیست که شاید چند ساعتی وقت شما را بگیرد راحتتر میتوانید هدف زندگیتان را تعیین کنید.وجه اشتراک این لیستها را پید کنید و در کنار هم قرار دهید آنگاه میتوانید هدف و ماموریت زندگیتان را پیدا کنید.بعد ازنوشتن رسالت زندگیتان قطعا هدفمند تر پیش خواهید رفت.ادامه دارد..............  

 

                                                                                          

رفتن

فرصتی برای آمدن و ماندن نیست  

من و تو باید برویم  

تا ابد تا بینهایت تا خانه 

حٌرم نفسهایمان شب سرد  

                             را میشکند 

تا خدا باید قدم زد 

تا بهار انتظار

تا تولد رسالتی که آبستنیم 

خبر رفتن و رسیدنمان  

هستی را از بیخبری نجات میدهد 

آواز عشق در پسکوچه هامان سر میدهیم   

باید رفت  

برای ماندن، فرصتی نیست 

هدف

بعضی وقتهانمیدونم چی بنویسم برای خودم وبقیه جالب باشه!اونموقع ها که امشب هم یکی از اون شبهاست به خدا میگم میشه بگی چی بنویسم؟بعد اونهم با یک دلبری خاصی میگه فکر کن به نشانه ها فکر کن.امشب داشتم فکر میکردم که اول شعر پژمان عزیز یادم افتاد.ازش متشکرم که بهم اجازه داده تا نوشته هاشو توی وبلاگم بزارم. بعد توی قسمت نظرات یک نظر جالب دیدم که علتی شد برای اینکه در مورد هدف گذاری و هدف داشتن بنویسم از احسان متشکرم که به دنبال یک سوال پاسخی شد برای نوشتن یک مطلب 

البته این مطلب رو توی چند روزه آینده مینویسم و شاید هم یک روز در موردش یک سمینار برگزار کردم،ولی فعلا خدارو شکر که جوابمو داد

.....

دست نوشته هایت، بر دیوار 

سایه ی صدایت حاکم  

جنگ سکوت و فریاد  

در نهانت باران

و پیاپی انفجار افکار قشنگ  

مهتاب یا شمع؟ اصفهان یا تهران؟ 

منطق یا احساس؟ 

تراژدی یا کمدی؟ 

عشق، دروغی بیش نیست 

با صدای شاملو،نان را باید زیست    

                                                                   

 

                                                     تقدیم به تو که افکارت بر دیوار اطاقم جاریست