بعضی وقتهانمیدونم چی بنویسم برای خودم وبقیه جالب باشه!اونموقع ها که امشب هم یکی از اون شبهاست به خدا میگم میشه بگی چی بنویسم؟بعد اونهم با یک دلبری خاصی میگه فکر کن به نشانه ها فکر کن.امشب داشتم فکر میکردم که اول شعر پژمان عزیز یادم افتاد.ازش متشکرم که بهم اجازه داده تا نوشته هاشو توی وبلاگم بزارم. بعد توی قسمت نظرات یک نظر جالب دیدم که علتی شد برای اینکه در مورد هدف گذاری و هدف داشتن بنویسم از احسان متشکرم که به دنبال یک سوال پاسخی شد برای نوشتن یک مطلب
البته این مطلب رو توی چند روزه آینده مینویسم و شاید هم یک روز در موردش یک سمینار برگزار کردم،ولی فعلا خدارو شکر که جوابمو داد
این وقت نصف شب هم خوندن وبلاگ شما برای من خالی از لطف نیست!
من کار خاصی نکردم... فقط کمک خواستم. می تونین بهم کمک کنین؟! :(
منتظر مطلب بعدیتون خواهم بود...
وقتی کسی از یک نفر کمک میخواد به اون فرصت میده که به یک بنده خدا کمک کنه.از اینکه به من فرصت دادی بهت کمک کنم متشکرم.
سخن جالبی بود. منو به فکر واداشت...
ولی بهتره شما هم به من رحم کنین! آخه دیگه نمی تونم منتظر بمونم... :(
پس چی شد؟! به خدا روزی سه بار دارم سر می زنم بهتون ولی مث اینکه خبری نیست... :(