راز سلامت مدیریت اعصاب کلام رفتار


پژوهش‌ها، کشفیات جدید روانشناسی، معناشناسی و علم اعصاب، اهمیت دنیای ذهن انسان را به‌عنوان عامل مهم موفقیت و شکست، سلامت و بیماری، خلاقیت و تخریب، آرامش و ناآرامی، خوشی و ناخوشی، شادی و غم، وحدت و اختلاف و توافق و تعارض، مدنظر قرار داده‌اند
در این میان یکی از روش‌های علمی جدید درباره ذهن انسان این است: مدیریت اعصاب و کلام و رفتار. دکتر صمد شاه محمدپور، رئیس مرکز مطالعات راه روشن و دارای بورد تخصصی از آمریکا، در مورد نحوه مدیریت بر خویشتن از طریق اعصاب و کلام و رفتار به همشهری اینطور توضیح می‌دهد: اعصاب، کلام و رفتار در واقع 3 بردار یک محور مختصات هستند؛
یعنی هر چیزی را بخواهیم در وجود انسان فرض کنیم، باید ببینیم این 3محور به یک نقطه اشاره می‌کنند یا نه؟ اگر اشاره نمی‌کنند رفتار فرد رفتار انسانی نیست؛ مثلا فکر و کلام فرد ممکن است خوب باشد ولی رفتارش نه.
وی در ادامه اینطور توضیح می‌دهد: در اینجا شاید این سؤال پیش‌ آید که اصلا چطور فکر کنیم؟ مثلا برای حل یک مسئله ما همیشه دنبال راه حل می‌گردیم ولی باید گفت که برای حل یک مسئله 5مرحله وجود دارد که تنها یکی از آنها ارائه راه حل است.
دکتر شاه‌محمدپور خاطرنشان می‌کند: در حقیقت نخستین کار این است که مسئله موردنظر را در یک جمله تعریف کنیم چون خیلی از مسائل اصلا آن چیزی نیستند که نشان می‌دهند. مرحله بعدی تجزیه و تحلیل آن مسئله است و در مرحله بعد باید این مسئله اندازه‌گیری و مقایسه شود.
به عقیده وی در واقع در این مرحله یقین پیدا می‌شود که نسبت به قبل، رفتار فرد در مقابل آن مسئله فرق خواهد داشت. با این حال رئیس مرکز مطالعات راه روشن، مرحله آخر را ارائه راه‌حل‌های مختلف می‌داند.
«البته این هم پایان کار نیست چون باید دید روی راه‌حل انتخاب‌شده چقدر کنترل و نظارت وجود دارد؟ اگر این کنترل وجود نداشته باشد آن راه‌حل به هیچ وجه مناسب نیست». وی با اشاره به این عبارات ادامه می‌دهد: در مورد فکر کردن و ارائه راه‌حل اگر همین اتفاق برای حل یک مشکل طی شود، مسلما برخورد ما در مورد مسائل مختلف با مردم دیگر فرق خواهد داشت. این 5مرحله حتی اگر در زندگی خصوصی هر فردی نمود پیدا کند، تأثیرات آشکاری خواهد داشت.
تشخیص‌‌های وارونه
«مشکل ما این است که مشکلات و مسائل مختلف را وارونه تشخیص می‌دهیم. وقتی هم که با مشکل روبه‌رو می‌شویم نخستین کارمان ارائه راه‌حل است و این، بدترین نوع رفع مشکل است».
دکتر شاه‌محمدپور معتقد است: ما از رویکرد حل مشکلات خیلی دور شدیم و هنوز نمی‌دانیم که برخی از رفتارها مشکل ما را رفع می‌کنند نه حل. ولی ما خیلی اوقات تلاش بیهوده می‌کنیم که مشکلات را حل کنیم، در حالی که هیچ وقت این اتفاق نخواهد افتاد. مثلا یکی از عزیزترین افراد زندگی‌مان فوت می‌کند.
بعضی اوقات سال‌ها سر این دست انداز زندگی صبر می‌کنیم، در حالی که باید حرکت کرد چون این مسئله، حل نشدنی است و فقط باید به رفع آن پرداخت. در این میان ظاهرا خیلی از رویکردهای روان‌شناسانه از دوره‌های قبل معتقدند که دست‌اندازها باید حل شوند، در حالی که در حقیقت ایستادن روی این دست‌اندازها ضربه‌های جبران‌ناپذیری به انسان می‌زند.
آرامش کذایی یا حقیقی؟«در مورد رسیدن به آرامش هم متأسفانه اینطور جا‌افتاده که مثلا یکی از راه‌های رسیدن به آرامش یوگاست. در حالی که ما راه‌های رسیدن به آرامش را هم فراموش کرده‌ایم».
دکتر‌ شاه‌محمدپور به این عبارات اشاره می‌کند و می‌گوید: یوگا می‌تواند راهی باشد که تا حدی در تمرینات فکری فرد برایش تمرکز ایجاد کند اما آرامش‌دهنده نیست.
آرامش قلبی‌ای که به انسان دست می‌دهد و هر چیزی نمی‌تواند آن را به هم بریزد، با این تمرینات فکری به دست نمی‌آید و احساس آن در مقابل حس یوگا که برای چند دقیقه فرد را به تمرکز وا می‌دارد، اصلا قابل مقایسه نیست.
البته ارائه این مثال از سوی این کارشناس به این معنی است که ما روی یک چیز اسم چیز دیگری را می‌گذاریم؛ البته به اشتباه و نتیجه این امر جز این نیست که ما از برداشت اشتباهمان انتظار اشتباه هم داشته باشیم.
وی در این باره توضیح می‌دهد: مثلا یک رفتار اصلا در جامعه ارزش نیست ولی به مرور به ارزش تبدیل می‌شود یا مثلا سازگاری، یک ارزش و نشانه هوش است ولی الان متأسفانه به یک ضد‌ارزش تبدیل شده است؛
البته سازگاری به این معنی که به همه احترام بگذاریم به‌رغم تفاوت‌هایی که افراد با یکدیگر دارند و همه را همانگونه که هستند، بپذیریم که این نشانه هوش و ادب افراد هم هست. در مقابل عدم‌سازگاری منجر به این می‌شود که ما حتی طریقه جر و بحث‌کردن با هم را هم بلد نباشیم.
این وضعیت درمیان تمام افراد جامعه، در برخوردهای خانوادگی و حتی در برخورد مدیران با کارمندان‌شان زیاد به چشم می‌خورد، به‌طوری که بیشتر تحقیر کردن همدیگر دیده می‌شود تا اینکه اشتباهات را به هم یادآوری کنیم.
دنیای زنان و مردان
«یکی دیگر از مشکلات ما این باور اشتباه است که زن و مرد هیچ فرقی با هم ندارند. این حرف کاملا اشتباه است چون زن و مرد دو دنیای متفاوت دارند».به عقیده دکتر شاه‌محمدپور هرچه زن و مرد نسبت به دنیای هم آَشنایی بیشتری داشته باشند، اختلافاتشان کمتر می‌شود ولی متأسفانه این تصور که زن و مرد فرقی ندارند آن‌قدر تکرار شده که دنیای این دو فرد را با هم یکی کرده‌ایم.
وی معتقد است: ما خیلی خوب بلدیم مدرن شویم ولی اصلا بلد نیستیم درست زندگی کنیم، پس این پیشرفت‌ها چه ارزشی دارد؟ این شناخت‌های بسیار ریز و معمولی، کل فرهنگ جامعه را می‌سازند و نیاز همه افراد جامعه هستند؛
حتی برای کسانی که با آنها آشنایی دارند چون بیشتر شبیه تذکر هستند؛ تذکر برای مسائلی که به اشتباه در جامعه جا افتاده‌اند یا ارزش‌های اجتماعی که تقویت نشده‌اند.

در مقابل عشق چه باید داد؟؟؟؟؟؟؟

چند روز پیش داشتم توی وبلاگ یکی از دوستان مطلبی را میخواندم جالب بود

اشاره میکرد که در مقابل رفتارهای متفاوت چه باید کرد؟ مثلا در مقابل نامردی،جوانمردی- در مقابل دروغ،صداقت و.....

آخرین جمله این بود در مقابل عشق؟

شما چی فکر میکنید در مقابل عشق چه رفتاری باید داشت؟

چه کسی بیشترین عشق را به ما داده است؟ مادر؟ پدر؟ خواهر؟ برادر؟ نامزد؟ همسر؟ فرزند؟ دوست؟ و...... و ما بیشترین عشقمان را برای چه کسی خرج کرده ایم؟

تو چه کردی تو کدامین عشق برایت زیاد بوده و بیشترین عشقت را به پای چه کسی ریخته ای؟

من،کسی را جز خدا نیافتم.چه کسی عاشق تر از او و چه کسی معشوق تر از او؟

وقتی انسان را میافرید چقدر عشق داشت و در مقابل حرف ملائکه، چگونه از انسان دفاع کرد؟!

با چه رسالت و اهدافی انسان را خلق کرد و انسان با عدم اطاعت چه راحت بهشت را ترک کرد؟!چقدر آغوش معشوق را ترک کردن سخت است و ما چه آسان از هم آغوشی با او گذشتیم!

جالب تر اینکه چون طلبکاران با غرور در زمین هم  از او اطاعت نمی کنیم و انتظار داریم تا او تنهایمان نگذارد!

چند نفر از ما خدایمان فقط مال روزهای سختی است؟ چند نفر از ما فقط در مراسم عزاداری به یاد خدا میافتیم؟ کدام یک از ماست که در لحظه های درد از او گله نکند که چرا من؟ وقتی معشوقی زمینی از دست میرود ( ازکمترین چیزها تا بیشترین آنها) چند نفر فریاد بر میاورند خدایا کجایی؟ چرا اینهمه ظلم؟

وقتی روی زمین آمدیم خداوند گفت داستان هبوط را فراموش نکنید تلاش کنید تا دوباره به خانه، به بهشت، به معشوق برگردید.

و ما چه غافلیم!چه راحت خانه را فراموش کردیم!بر خود ظلم میکنیم، به طبیعت یورش میبریم، برای زنده ماندن از گیاه تا جانور را میدریم، برای بقای ناممان از همنوعان خود نیز نمیگذریم،چه غافلیم که هیچ نداریم و هر چه داریم امانت است.آهای پشت میزی اینقدر راحت حکم صادر نکن روزگاری حکمت صادر میشود.آهای ق د ر ت به دست چوب بر سر دیگران نزن چوب الهی بر سرت خواهد نشست.

آهای انسان تو با ذره های عشق او داری بازی میکنی، اگر با ذره های عشقت به وحشی گری رفتار کنند، تحمل میکنی !!!!!؟

صبر خدا به سر آمده!!!! پاشو ای انسان خاکی: به یاد آور که همه چیز در این دنیا برای رسیدن به خانه فقط به نزد تو امانت است.

دیگر خواب غفلت بس است قبل از اینکه او تو را بیدار کند بیدارشو!فرصت زندگی فقط یکبار است! عشق را پاسخ بده معشوق را لمس کن! او منتظر است!سالهاست که چشم به راهست تا شاید از این چند میلیارد، چند نفر صدایش کنند نه به خاطر خودشان بلکه به خاطر خود او! آیا تو تابحال خدا را به خاطر خودش وبرای خودش صدا زدی!؟ آیا تابحال برایش دلتنگ شدی؟

تو در جواب عشق خدا به او چه دادی؟؟؟ آنقدر در دریای فیزیک غرق شده ایم که آفتاب بالای اقیانوس را فراموش کرده ایم.غافل از اینکه فقط اگر یک روز نتابد دیگر هیچ چیز و جود نخواهد داشت.

پاشو باید خدا را صدا بزنیم باید آواز عشق سر دهیم باید نغمه های بهشتی رابه یاد آوریم و تکرار کنیم.باید اورا به وجد آوریم باید از او بخواهیم دولت عشق خود را به زمین ارزانی کند.بیدار شو شاید گوشهایمان با صدای بیدار کردنش کر شود.به خود بیا تا خدا آید.