رخنه

 

سلام امشب باران زیبایی در تهران بارید و خداوند ما تهرانیها را خیلی خوشحال کرد. بارش باران همیشه مرا به یاد رحمت بیکران خداوند می اندازد. 

وقتی رعد و برقهای شدید، صدایشان همه ی آسمان و زمین را فریاد میزدکنار پنجره داشتم به استخر حیاطمان نگاه میکردم. دانه های درشت باران باعث خلق یک شاهکار هنری میشدند. چند دایره که با هم تلاقی میکردند. برگ درختان به روی آب ریخته بود و با بارش باران به روی آنها سنگین میشدند در آب غوطه ور میشدند. بسیار زیبا بود خدایا شکرت که تو با چند قطره آب هم میتوانی شاهکار خلق کنی.  

برگهای نارنجی برایم یادآور قایقهای شناور بر روی دریا و اقیانوسهابود. میلیونها لیتر آب که یک قایق کوچک روی آن شناور است. و غرق شدنی در کار نیست. انگار آنهمه بزرگی و آنهمه عظمت نمیتواندیک قایق را غرق کند مگر اینکه در آن رخنه کند!مگر اینکه در آن رخنه کند؟!  

رخنه کند؟ چه چیزی در قایق وجود ما رخنه میکند؟ چه چیزی مارا غرق در خود میکند؟ آیا ما در اقیانوس بیکران رحمت الهی غرق میشویم یا در روزمرگی و زندگی مادی و....؟  

وای خدایا چند بار تابحال دیگران در ما رخنه کرده اند و ما در آنها غرق شده ایم؟ 

خدایا غرق چه چیزهایی شده ایم؟ یا بهتر بگویم به چه چیزهایی اجازه داده ایم تا در ما رخنه کنند؟ 

آدمهای منفی، فشارهای مادی،حرص داشتنهایی که ما را از مسیرمان خارج کرده؛ آدمهایی که در درونمان رسوخ کردند و ما را غرق در حقارت خود کردند و...... ؟؟؟؟چرا اجازه دادیم در درونمان رسوخ کنند؟ چرا اجازه دادیم ما را با خود به پایین ترین سطوح انرژی ببرند؟

یک اقیانوس نمیتواند قایقی را غرق کند مگر اینکه درونش رخنه کند. 

خدایا متشکرم که به ما قدرت انتخاب و اختیار دادی تا همه چیز و همه کس را بدرونمان راه ندهیم. 

خدایا رحمت بیکران تو بیش از تمام اقیانوسهای روی زمین است و قایق وجود ما شناور در این هستی. 

 خدایا در ما رخنه کن. دریچه های مغز و ذهنمان را به سمت تو باز میکنیم در ما رخنه کن و ما را غرق در اقیانوس رحمتت کن. خدایا تو بهترین محافظی، تو بهترین عایقی،تو از همه ی عایقهای دنیا قویتری، خدایا قایق وجود مارا در برابر دیگران که ما را در گودالهای کوچک زندگیشان غرق میکنند؛ عایق کن.  

نگذار آنقدر در نفسانیات شویم که از اقیانوس بیکران رحمت تو غافل شویم. اصلا اگر تو بیایی که دیگر نفسانیاتی نمیماند.  

همیشه وقتی قایق هم غرق میشود هر چه دارد بیرون میریزد. و جای همه چیز را آب میگیرد. 

اقیانوس تو عشق دارد، نور دارد، زندگی و حیات دارد.  

اگر رخنه کنی همه ی چیزها را که از درونم بیرون بریزی دیگر به آنها وابسته نیستم اینبار با همه ی آنها در تو غرق میشوم. آنوقت دیگر تعلقاتم مال من نیست منی وجود ندارد همه چیز ما میشود. آنوقت همه چیز را دارم و هیچ چیزی مرا به سمت خود نمی کشد. آنوقت هیچکس نمیتواند حقیرم کند هیچکس با کلامی با رفتاری نمیتواند مرا غرق در خود کند. آنوقت به اندازه ی اقیانوس تو بزرگ میشوم و قوی.

خدایا اگر در تو و رحمتت غرق شویم آنوقت همه چیزها را خواهم داشت. 

خدایا مرا غرق در خودت کن تا با تو راه بروم با تو ببینم باتو بشنوم با تو بگویم با تو از طبیعت از عشق لذت ببرم. با تو از دیدن لبخند کودکی به شعف دربیایم. با تو در تقسیم نعمتها با دیگران شرکت کنم. 

خدایا همه ی ما انسانها را غرق در خودت کن تا بهشت را روی زمین شکل دهیم. همان که وعده دادی با عدالت با عشق با آرامش

نظرات 6 + ارسال نظر
کلاس دوست داشتنی شنبه 22 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 21:15 http://lovingclass.blogsky.com/

برای همه ی این دعاهای زیبا
آمین.............

امییییییییییییییییییییییین

مهم نیست یکشنبه 23 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 14:35

کلا از دست رفتی.

از دست کی؟
خیلی وقت بود که به ما سر نمیزدید!!!!!!!!!!!!!!

رضا مازیار دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 00:02

درود بر فرانک عزیز

درود برشما

تنهای تنها دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 00:31

درود بر تو، یار ارجمند!
از این قلم آسمانیت؟!
یک کم مناسب حال من دردمند وابسته به این دنیای فانی بنویس!
یک کم زمینی هارو دریاب!
چه زیباست که باشندگانی چون تو هنوز هم آرایش سبز کویر دل های مردمانند!
همچنان بنویس ...............................!!!

متشکرم.
برای دل خودم مینوسم برای دل زمینیم!
مینویسم فقط برای اینکه خداوند به قلم سوگند یاد کرده.
مینویسم تا خداوند اجابت کند.
با ملکوتیان کیلومترها فاصله دارم کاش که آنها هم بیایند پایین تا دست ما خطاکاران را بگیرند تا کمک کنند که زودتر قدبکشیم و بزرگ شویم.
کاش خدا دلبستگیهایمان را ببیند و برای عدم وابستگی به آنها یاریمان دهد.
مینویسم برای خودم که تا در مدرسه ی زمین هستم باید بیاموزم و نقصهایم را برطرف کنم.
مرسی که مرا نقد میکنید بسیار کمک کننده است.

ای سا دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 18:43

عالی بود...خودت یه پا شاهکاری...

عزیزم مرسی که میایی
با همه ی درسها و کارهات بازم وقت میزاری
نازنینم
یک ماچ محکم گوشه ی لپت که همش یاد خاله هستی

آساره عطاری یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 20:00

آمین
این نوشته ات را خیلی دوست داشتم.می روم همه آن چیزهایی که در من رخنه کرده را روی کاغذ بنویسم. می خواهم جای آنها رحمت خداوند را در خودم جاری کنم...

مرسی آساره جان تو همیشه لطف داری.انشاله که رحمت خداوند در زندگی همه ما جاری باشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد