بامن از پسکوچه هایت بگو
درجایی که اندیشه من چشمهای توست
آوازبخوان
مادامیکه خریدن نوازش ممنوع است
برای دستهایت خواهم گریست
بنگر اشکهایم را،
ریزش رویای پیوندم را
برای آوازِعشق، به سیاره تو گریختم
کاخهای توموهومند
برایم سقفی بساز
پیرهنم راحجاب پنجره ها خواهم کرد
بگو بامن ازدریای تنهاییت
گویشی از آب تشنگی ام رامیپراند
رهایم خواهی کرد
رهایم کن، رهایم کن
برای قلبم درسینه گوری میسازم
شاید دیگر نلرزد ازخنده زن هرزه
وقلب زمینی ام،
درسیاره تو به پای التماس خوشبختی مدفون میشود
وانسان من درتراکم خوشبختی گم میشود
سلام عزیز خانم از اینجا هم نمی تونم خنده رو ببینم چه شعرای قشنگی خیلی خوب بود
سلام؟ مگه اسم من عزیز خانمه؟
نییدونم چرالبخندو نمیبینی؟beingتو چک کن.
بازم عشق ممنوع شد؟
ایندفعه کی اذیتت کرده؟
تو با اینهمه عشقی که داری چطوری میگه عشق ممنوع
دوست دارم عسلی
سلام گلی.
آره بازم عشق ممنوع شد...................
درسته بعضی وقتا عشق آدمو به یه جای بن بست و ممنوع می بره. ولی اراده ی آدمی بیش از اونه...
به قول دکتر شریعتی «آدمی بیش از زندگی است. هرجا هستی پایان می یابد او ادامه می یابد...
مرسی قشنگ بود.
احسان عزیز بدون عشق که نمیشه زندگی کرد.این جمله ها بعضی وقتها از سر دلتنگی گفته میشه.
من یکی از کسانی هستم که همیشه یک چیزی برای عاشق شدن پیدا میکنم تازه مومن اگه هیچ دلیلی برای عاشقی نداشته باشه فقط به خاطر وجود خود خدا باید عاشق باشه
سلام
مریمم
زنبوردار گرامی و عزیز خیلی ازتون میگه اومدم سری بزنم بهتون و بخونمتون.
الان فقط سلاممه
....
سلام مریم عزیز مرسی که به ما سر زدی سلام و سلامتی الله در تو هم جاری باشه.زنبوردار خیلی به من لطف داره.هر وقت دوست داشتی بیا خونه دل ما به روی همه بازه.نوشته هاتو نگاهی کردم قلم توانایی داری اجازه بده سر فرصت برات نظراتم رو میگذارم البته اگه قابل بدونی
سلام

وبلاگ ماهی سیاه کوچولو به روز شد
منتظر نظراتتون هستم
شاد و موفق و سبز باشید
کجایی نیستی دلمون برات تنگ شده
سلام امتحان دارم باید بتونم از این امتحان سربلند بیرون بیام حتما بعدش بهتون سر میزنم.مرسی که اومدی