تضادها یا تشابهات

به نظر تو آدمها چرا کنار هم قرارمیگیرند به خاطر تضادها یاتشابهات؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

به نظر تو چرا آدمهایی خیلی زود خوشحال میشند ومیخندند خیلی زود هم ناراحت میشن وگریه میکنند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

به نظر توآدم وقتی از روی دلش حرف میزنه وصادقانه حرفهاشو میگه بعد محکومش میکنند که دروغ گفته باید چی کارکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

خیلی بی ربط بود ولی توبگو تامن بدونم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

چندوچونی بافایز

پری دیدی پریشان شد خیالت ؟
پری رفت
 پری با تو بدی کرد ؟
بیابان گرد مجنونم
 پریشان مرد صاحب درد
عمو! همروستا : فایز
غم سنگین
 غم تلخت همین بود ؟
چه شیرین بود
 اگر این بود
 پری بود آخر
این خود حیرت انگیز است
نشان عصمت دور و دیار تو
 نشان آنکه باور داشتند افسانه را مردم
پری
 که رمز پاکی بود
 بود آری
پری وحشت نمی کرد از بشر از خاک آلوده
پری هم به
نیاز تن حصار قدسی نظم پری ها را فرو می ریخت
و با چرکین قبایی مهر می ورزید
و با چرکین قبانیی نان جو می خورد
 و با چرکین قبایی با تو دوست با تومهر با تو قهر
و قهر و آشتی فایز
تو می گویی که شیرین نیست ؟
عموی چون شقایق وحشی و نازکدلم فایز
 که غوغایت همه غم بود
غم غم غم
پری بد کرد با تو
 بیابان گرد کرد و آشنا با درد
 ولی هم روستای ساده مثل دشت
مگر هفت آسمان عشق جز صحراست ؟
مگر معراج عشق این نیست ؟
 مگر مجنون جنون ؟ افسوس
پری بد کرد
             تو رنجیدی
 ولی آخر پری که بود و اینک نیست
پری رفت
 پری از جنگل افسانه ها هم رفت
 پری رم کرد
 پری مرد
 پری پندار پاکی را هم از این دیو لاخ قحبه پرور برد
دل و دوست دل و درد
 تو چه خوشبخت بودی مرد
 چه افسوسی ؟ چرا افسوس ؟
دریغا زنده بودی می شنیدی
 که دهقان جوان
 آنک
 به دنبال
خرانگان خرما بار پیرش
 چه شیرین شروه می خواند
و بذر نغمه های سوزناکت را
که صحرا را تب شوریدگی بخشید
که خنجر بست خشم روستا را در جدال عشق
 چه هشیارو صمیمانه
 به پهنای بیابان ها می افشاند
 و لنگی خر فرتوت و طول جاده ی صحرا و رنج خستگی ها را چه
آسان می کند بر خویشتن هموار
خداوندا دلم از دین بری شد
 اسیر دام زلف اون پری شد
پری دید و پریشون گشت فایز
 پری رو هر که دید از دین بری شد
درون قلبهای ساده جا کردن
 و قایق بر شط خون و خطر راندن
 مگر فایز
 ترا این حشمت آیین نیست ؟
 سرایان
در صدای مردم عمو جان
مگر راز حیات جاودان این نیست ؟
 پری رنجید
 پری بد کرد
 پری رم کرد و دیو
اما
 چه می گویم عمو فایز
پری که هیچ
حتی دیو هم رفته ست از افسانه های روزگار ما
و افسانه چه گفتم باز ؟
کدام افسون ؟
 دگر افسانه حتی نیست
که شبهای سیاه قطبی ما را کند کوتاه
شکایت نیست
 که شوریدگی مرده ست
محبت نیست
 چرا که مهرورزی روسپی بازیست
و این
 گویا به قانون پری ننگ است
حکایت
 هم که چه بسیار
 همان تکرار دیگر گونه ی رنگین نیرنگ است 

 

                                                 شادروان منوچهر آتشی

چند میگیری؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چند میگیری فکر نکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

چند میگیری راه خدارو رهاکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

چند میگیری زندگی عادی بکنی؟؟؟؟؟؟ 

چند میگیری به موفقیت فکر نکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

زن قرن بیست ویکم

سلامتی الله درشما جاری باشد. 

 آهای آقایان خوش فکر!!!! 

میدونید قرن بیست ویکمه؟؟؟؟؟؟؟میدونید هزاره سومه؟؟؟؟؟؟؟؟میدونید هزاره سوم هزاره ذهنه؟؟ 

دغدغه های ذهنی شماچیه که اینقدر ما رو محکوم میکنید که شما رو نمیفهمیم.خدایاچراماآدمها میخواهیم باخودخواهی دیگران راتصاحب کنیم؟؟؟؟؟بابابه خدا ماکالا نیستیم که میخواهید انحصار طلبانه گوش به فرمان شما باشیم. 

شرایط زن خوب:حرف گوش کن باشه،یه پره گوشت داشته باشه، بادوستهای زنش معاشرت کنه، ترجیحاسرکار نره وفقط به شمابرسه،اگرهم میره سرکاربامردهای دیگه کاری نداشته باشه،آخه ماهم جنسهای خودمون روبهترمیشناسیم!!!!!!!مردهاروبه اسم کوچیک صدانکنه،فقط برای من آرایش کنه،فرقی نمیکنه اگه توی خونه تنهاست هم باید اون مدلی که من دوست دارم لباس بپوشه وآرایش کنه،اصلا بزار ببینم واسه چی آرایش کنه؟؟؟اون موقع که دنبال همسر بود باید آرایش میکرد حالا برای چی اینکارو بکنه؟؟فقط به من تکیه کنه!!!!!!!همه روزهای زندگیش باید مال منو بچه هاباشه،منم چون مردخوبیم میرم وکار میکنم تاتامین مالی بشه و.......... 

تازه اینها که گفتکم مال آقایان خوش فکروتحصیل کرده است نه مال مردهایی که غالب جامعه مارو میسازند و باتفکرات طالبانی حال میکنند. 

باباچرا هیچکس فکر نمیکنه که ماآدمیم،میفهمیم،قدرت انتخاب داریم،مابرای نیاز مادی به شما احتیاجی نداریم،سالهاست که فهمیدیم چندین برابر شما میتونیم کارکنیم وانرژی بزاریم،به خداما فقط دوست داریم آرامش داشته باشیم خیلی وقته که برای ما مرده که مثل زنهای قرنهای قبل فقط بنشینیم ومحیط روفراهم کنیم که شماها موفق بشید وبعد فریاد بزنید که اینهمه درطول تاریخ میبینیم که همه مردها مخترع ومکتشف وشاعروپیامبرو.........شدند وفقط چند تازن اونهم معلوم نیست ازکجا موفق شدند.ما میخواهیم درکنار هم وپابه پای هم رشد کنیم ما میخواهیم یک روزهایی شلوار بپوشیم وتومراکز تحقیقی تحقیق کنیم ویک روزهایی دامن بپوشیمو خودمون رو کودکانه برای شمالوس کنیم.بزارید ما خودمون باشیم.مگه ماباشما کار داریم که شما هی پاتونو توکفش مامیکنید.همش دارید برای زن،مادرزن،پدرزن و.......زن جک درست میکنیدومیخندیدیااینکه دارید ماروتهدید میکنید.اینجا قرن بیست ویکمه مابرای زندگی نیاز به همفکری داریم.بیایید باهم فکر کنیم نه اینکه افکارتون رو برای مادیکته کنید.ببینید ماازچه چیزهایی میگذریم ومیخواهیم به چه چیزهایی برسیم.مادیگه فکرکردن روباماشین وخونه وویلا عوض نمیکنیم.بچه های مااگه قراره تودامن مابزرگ بشن باید مارشد کنیم وبزرگ باشیم.

س ک س-۳

  

 عشق درمیان حیوانات،گیاهان وپرندگان بیشتر ازانسانها دیده میشود.انسان هرچه متمدن تر میشود از عشق تهی تر میشود. 

آیا عشق چیزی است که باید آنرا پیداکرد؟یا باید درخود آنرا ایجاد کرد؟؟آیاباید آنرا تربیت کرد؟؟؟ 

عشق وجود دارد دروجود تمام انسانها فقط باید بگذاریم تجلی پیدا کند.دنبال درکجا میگردیم؟ عشق همان اشتیاق به زندگی دردرون همه است.همان رایحه زندگی،ولی توسط دیوارهایی بلند ازهمه سواحاطه گشته است.عشق آموختنی نیست،باید رها وآزاد شود.ما باساختارهایی که بوجود آورده ایم برایش ساختار وچارچوب ساخته ایم.و میخواهیم آنرابپوشانیم. 

دقت کردیدمعمولا نمیتوانیم از سلامتی یک تعریف کامل وصحیح بگوییم ولی به راحتی میتوانیم بیماری راتعریف کنیم وعلائمش رابگوییم.چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چون سلامتی از درون میجوشد و وجود دارد ولی بیماری از دنیای بیرون ما می آید و قابل تعریف است.سلامتی طبیعت ذاتی وفطری ماست.  

عشق هم همینطور است عشق طبیعت فطری ماست.یک جریانی که درتمام هستی وجود دارد وماباتمام چیزهایی که درست کردیم موانعی برسر راه آن ایجاد کردیم.طبیعت یک سمفونی هماهنگ است ولی چیزهایی که انسان ساخته مکانیکی وفیزیکی است وبرزندگی تحمیل شده. درتمام فرهنگهاتابه امروز همه باس ک س مخالف بوده اند این مخالفت، زایش عشق رادرانسانها نابود میکند.تمام فرهنگها،تمام مردان مقدس،آنراگناه میدانند.ولی فکر کنیم آیاتکامل عشق از دگرگون شدن نیروی انرژی جنسی نیست؟؟انسان هرگز نمیتوانداز س ک س جداشود.این نقطهء آغازین واولیه زندگی انسان است. 

مکاتب وفرهنگها میکوشند درذهن انسانها زهر بریزند.انها میخواهند ذهن انسان درگیر جنگ باشد. تمام آهنگها وترانه های ماتمام شعرهاونقاشیهای ما حول محور س ک س است.هیچ حیوان دیگری در دنیاهمچون انسان جنسی نیست.درطول روز وشب همه چیز ما شده س ک س ومثل سلولهای سرطانی دررشد بیرویه است.انسان  درآن، ریشه دوانده است ولی درروند این تضاد میتواندبیمارشود