تاکسی تلفنی

تلفن زنگ میخورد: رینگ رینگ

-بله

-سلام آقا، ماشین دارید؟

- برای کجا میخواهید؟

- میرم پیش خدا

- نه خانم نداریم.

- اوو....وم  خوب، خدمات دارید؟

- امرتون چیه؟واسه ی چه کاری میخواهید؟

- یک تیکه از روحمو جا گذاشتم می خوام برام بیاره.

-از کجا؟

- از پیش خدا

- نه دیگه کسی اونجا نمیره یا اگه بره دیگه برنمیگرده

- آقا پس چیکار کنم؟

- چیو؟

- یه دنیا عشقو که روح تیکه تیکه براش خیلی کمه.

- این موقع شب کی دنبال روح و عشقه؟

- ببخشید بیدارتون کردم؟

- نه اصلا میدونید خدمات ما فقط رئال و منطق و............

وبعد ارتباط قطع میشود

غافل از اینکه خداوند سالها منتظر میماند تا کسی برای خاطر عشق برای خاطر روح تکه تکه شده، به خودِ او زنگ بزند و گاهی دمه درب قلبهای انسانها آنقدر میماند تا شاید کسی دربی برویش بگشاید.....

و خدایا تو چقدر درزمین غریبی.....

سیب

 

 

 

" حمید مصدق خرداد 1343"


*تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت  

 


 " جواب زیبای فروغ فرخ زاد به حمید مصدق"

 

من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ...
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
  

دیدن خدا

و خدا را در هرنفس بایددید 

 در هرسلام و در هر خداحافظی 

 در سکوت دشت در خروش رود 

 در کنار دوست در فریب دشمن 

 در لبخند پیری با تصوری جوان 

 درکنار شیری که آهو یی دریده  

در بوی علف، در رنج 

در اشک مادر در سفر عزیزی که دیگر بازگشتی ندارد  

درکتابی که نویسنده هیچ از آن نمیداند 

 و خدا را باید در خود در خدا دید. 

طعم زندگی

لطفا قبل از اینکه متن زیر را بخوانید یکبار مطلب شیطان در وبلاگم را مطالعه کنید

 

هم آغ و ش ی با ملکوت بود و بوسه خدا

دلبری شئ آغاز شد

حوا بر سیب بوسه زد

و من

طعم لب شیطان چشیدم

هم آ غ و ش زمین  شدم

روزگارانی بس دراز است

شب به آغوش نور می اندیشمو

صبح با بوسه شیطان بیدار میشوم

و باز خورشید شرمسار از من و افکار من

ماه را به خلوت خود میخواند

طعم لب خدا را به یاد ندارم

خنده ملکوتیان را به تاریخ سپردم

رنگ لب شئ دلنوازی میکند

بارها توبه از هم آغ وش ی خاک

و باز غریب در میان این آشنایان نور را میخوانم

قراری دیگر با خدا

او می آید مثل همیشه به موقع

چشمهایم را میبندم نفسش را میشنوم

وسوسه ای دیگر دلم را میلرزاند

و باز او رفته و من حتی رنگ لبش را ندیده ام

باز دلبری شیطانو 

منو ندامت دعوت خاک

چهلم

در مورد چله نشینی و اینکه یک فرد چهل روز به اعتکاف میره و شروع به بررسی نفس و عبادت میکنه هممون شنیدیم.داشتم فکر میکردم چرا وقتی یک نفر زمین را ترک میکنه براش مراسم سوم و هفتم و چهلم میگیریم؟ و آیا ارتباطی با چله نشینی داره؟ تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود:وقتی یک نفر زمین را ترک میکنه در این مدت فاصله اش با زندگی زمینیش کمه و جسم اثیری اون به فیزیک نزدیکه و افرادی که در روی زمین هستند میتوانند به او کمک کنند تا با سرعت بیشتری سفرش را بپیماید البته میدانیم که برای همیشه میتوان از زمین با دعا و ذکر و خیرات به افرادی که رفته اند کمک کرد ولی به لحاظ روانشناسی وقتی یک باور را تکرار میکنیم برای تثبیت آن باور و شکل گرفتن مسیر عصبی آن در مغز ابتدا هفت و سپس ۲۱ روز و سپس ۴۰روز و برای دایمی شدنش ۹۰روز باید آنرا تکرار کرد. بعد از رفتن یک نفر اگر در هفت روز و سپس چهل روز بعدی برای او دعا کنیم و ذکر بگوییم شاید در مغزمان مسیر عصبی شکل بگیرد که اول باورمان شود که او رفته و آرامش بیشتری پیدا کنیم ثانیاْ این مسیر دعا شکل میگیرد و هرگاه بخواهیم دعا کنیم و طلب خیر کنیم این مسیر در مغزمان بطور اتو ماتیک فعال شود و برای او نیز دعا کند و انرژی مثبت برایش بفرستد.البته این نظر کاملا شخصی منه و نمیدونم تا چه حد درسته؟حتما با استادم چک میکنم و براتون مینویسم 

و من چله نشین تو شدم برایت طلب خیر میکنم امیدوارم خداوند از من بپذیرد  

بسم الله الرحمن الرحیم

مسافر عزیز ما، کالبد فیزیک برای روح بزرگ تو کوچک بود

خدایا تو گفتی بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را (ادعونی استجب لکم)

 پس عاشقانه های ما را اجابت کن

یا رب العالمین، ای پرورش دهنده تمام موجودات و همه عوالم، روحش را در عوالم دیگر هدایت  کن.

یا رحمن و یا رحیم، خدایا رحمت عام و رحمت خاص خود را بر روح  این سفر کرده، جاری بفرما.

فالله خیر الحافظین، سیاوشِ عزیز را تحت محافظت خودت قرار بده.

یا احسن الخالقین، خدایا با قدرت خلق خودت  درکالبد متافیزیکی زندگی زیبایی را براش خلق کن.

الابذکر الله تطمین القلوب، امنیت و آسایش فقط بواسطه تو اتفاق می افتد خدایا قلب درد کشیده اش را قرین آرامش قرار بده.

یا نورٌعلی نور، عزیزما لباس سایه را از تن به در کرد وسوار مرکب نور شد، خدایا او را غرق در نور خود بفرما.

خدایا او به خانه نزد تو آمده است و ما اینجا منتظر تا تو ما را بخوانی.

یا حلیم و یا صبور، به ما صبری عطا کن که دوری او را تاب آوریم تا روزی که ما نیز به نزد تو و او بیاییم.آمیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییین