ماموریت ما؟؟؟

مادربزرگ یکسال وچند ماهٍ پیش دچار سکته مغزی شد وبدنبال آن نیمی از بدنش فلج شد وزمین گیر شد دیگه نمیتونست حرف بزنه وبرای نیازهای اولیه اش به کمک دیگران نیاز داشت.بچه هاش فکر میکردند که او زنده نمیمونه.همه گریه میکردند وبه فکرمراسم وغیره بودند.ولی خانم جان مثل اینکه ماموریتش روی زمین تموم نشده بود وزنده ماند وحالا مشکل نگهداری ازاون مطرح شده بود. مثل اینکه همه یادشون رفته بودکه این مادر تاهمین چند وقته پیش محورٍ مهمونیهای خانوادگی و ایجاد محبت بین همه بود.نوه ها یادشون رفت که این مادر بزرگ بود که هرسال تخم مرغ رنگی درست میکرد وبهشون عیدی میداد.راستی دقت کردید وقتی یکی مریض میشه و محتاج؛اکثر ماها روزهای خوب وسلامتیش رو فراموش میکنیم انگار این آدم از اول مریض ونیازمند بوده. بالاخره صحبتهای خانوادگی به نتیجه ای نرسید رای اکثریت با این بود که بفرستنش سرای سالمندان!!!ولی مامان نذاشت گفت تا روز آخر زندگیش نگهش میدارم.نزدیک دوسال مامان تروخشکش میکرد وتمام نیازهاشو پاسخ میداد.سه ماه پیش خاله گفت میخواد ببرتش خونشون.بعد ازاینکه سه ماه پیش خاله بود مریض شد و دوباره راهی بیمارستان شد. وقتی آوردنش بیمارستان نفس کشیدن براش سخت بودخیلی سریع بهش سرم وصل کردم و ازمایشات را ازش چک کردم.نذاشتم بقیه ازش رگ بگیرند.آخه همیشه میگفت هیچکس مثل نوه خودم نمیتونه ازم رگ بگیره.بیمارستان ما آی سی یو نداره برای اینکه تخت ای سی یو پیدا کنیم به کلی بیمارستان زنگ زدیم ولی تخت نبود.خدایا یعنی چی؟ این سالها همش به مردم خدمت ارایه کرده ام حالا برای مریض خودم باوجود این همه آشنا نمیتونستم تخت پیدا کنم!! خدایا کمکم کن! وقتی چشمهاشو بازکردبه آرامی بهم گفت :(منوببرخونه)حتی آب دهانش رونمیتونست قورت بده.براش لوله گذاشتم توی بینی اش بعد رضایت شخصی دادم که ببرمش خونه.همه دعوام کردن که اگه.....ولی مثل اینکه خانم جان پیغام خدارو به من رسونده باشه به حرف هیچکس گوش نکردم وبردمش خونه وخیالش راحت شد که دیگه توی بیمارستان نیست وقتی با برانکارد وارد اتاقم شدچشمهاشو باز کرد وبا زبان بی زبانی اظهار تشکر کرد.هر شب با تبش تاصبح بیدار ماندم وبالرزش خانه رابه محل کار ترک کردم خدایا کمکم کن.مامان و خواهرم کمکم میکردند.برایشان سخت بود که بالوله بهش غذابدن تمام تنش شروع به زخم شدن کرد و من هرروز زخمهایش رامی شستم وپانسمان میکردم تا بهتر شود. شبها برایش قرآن میخواندم تا صبح بالای سرش شمع وعود میسوزاندم وتنش را چرب میکردم.درتخت حمامش میکردم وبه یادش میاوردم که که اونیزمرا درکودکی به حمام برده ولی خانم جان دیگه حتی بانگاهش هم پاسخم رانمیدادجنگ بین رفتن و ماندن ادامه داشت گروههای درمانی متفاوت (پزشکی.انرژی.ریکی.آیوروداو..) هر روز به او سر میزدند.بالاخره دریکی از این روزها چشمهایش راباز کرد و خندید.نمیدانم تابحال این خنده را دیدید یانه ولی باهیچی دراین دنیا نمیتوان لبخند یک مریض را عوض کرد.لوله راخارج کردیم.آرام آرام غذا خورد وبالاخره بعد از ده روز به وضعیت مناسب تری رسید.دراین مدت بحث های خانوادگی دوباره شروع شده بود یکی قبر میخرید یکی محل عزاداری راتعیین میکرد دیگری که میدید حالش بهتر شده پیشنهاد سرای سالمندان را میداد یکی به ملاقتش نمیامد که مبادا ازش مریضی بگیرد اونیکی میگفت چرا نمیذارید راحت بمیره نگه داشتن این توی این دنیاهم برای خودش عذابه هم برای بقیه.و من به دستهای خانم جان نگاه میکردم که هنوز زخمه و بعد ازسالها درمان نشده.آخه پدربزرگ من درجوانی از این دنیا رفته و این شیرزن به تنهایی بچه هاشو بزرگ کرده. این دختر یکی یکدونه که مدرسه رادر باکو رفته بود و خیلی خوب روسی مینوشت وحرف میزد مجبور شد سالها نان بپزد وبچه هایش را به جایی برساند.و اززمانی که من یادم میاد دکتر میرفت تاسوختگی ناشی از آتش تنور را درمان کند. خدایامگه میشه که این بچه ها امروز این دستها وتلاش این زن رافراموش کرده باشند.مامان فریاد میزنه توروخدا جلوی خودش نگید میشنوه آخه حس شنوایی آخرین حسه که از بین میره وخانم جان که باهرنفسی میره و برمیگرده بین کما و هوشیاری گاهی چشمهاشو باز میکنه و اشک میریزه.خدایا ماموریت این انسان چیه؟؟؟امتحان عشقه (بچه هاش؛نوه ها؛عروس ودومادهاش؟؟؟؟)نمیدونم!!از وقتی که یادم میاد همیشه دعا میکرد خدایا مرا ببخش واز این دنیا ببر.شایدهنوز بخشیده نشده!یعنی این نتیجه تصویرذهنیشه؟  بقیه میگن به خاطر وابستگیه مامانه که نمیره وبعد رو به مامان میگن که توروخدا بذاربره و مامان به خانم جان نگاه میکنه وبا گریه میگه:میدونم تاچند وقته دیگه حسرت اینروزهاش رو هم میخورم.خانم جان تسبیحش رارها نمیکنه و مرتب لا اله الا الله میگه انگار دیگه هیچ کلمه ای توی ذهنش نمونده هرچی میخواد این ذکرو میگه.و امروز سومین روزیه که خانم جان دیگه غذا نمیخوره وبه بقیه بانگاهش التماس میکنه که چیزی بهش ندهند.خدایا خانم جان را کمک کن؛ مامان راکمک کن؛ میدونم که جسم فقط یک لباس بیشتر نیست که روح درش میاره ومیذاره روی زمین ومیره به خونه؛پیش منشاءعشق وشعور.ولی گفتن این به مامان سخته!اصلا نمیتونه وابستگیش رو کنار بزاره.نمیدونم چی دعا کنم همش میگم خدایا همه چیز رو میسپارم به تو.وخانم جان ایینه ای از ما آدمهاست که چگونه زندگی میکنیم وچگونه ادامه میدهیم وچه ماموریتی داریم.راستی خانم جان چه روح شجاعی داشته که این چنین ماموریت سختی را انتخاب کرده درد بکشد تا دیگران امتحان عشق پس بدهند!!!!!!!!!!!!!!!!!

رگ گردن

خدایافاصله ماباتو کمه یازیاده؟ 

نمیدونم بعضی وقتها فکرمیکنم رگ گردن خیلی دوره وبرای اینکه ببینیمش باید عمل جراحی انجام بدیم.حتما دیدن توهم خیلی سخته وباید عمل جراحی موشکافانه نفس انجام بدیم!تازه اگه بیهوشمون نکنند وجراحی انجام بدن ما نمیتونیم تحمل کنیم شایدم فقط قربانی کردن وذبح نفس تنها راهیه که فاصله هارو باتو کم میکنه .خدایا دوری یا نزدیک فرقی نمیکنه تو رو بخداحواست بهمون باشه واگه میخواهی بهمون یک چیزهایی بگی که رشد کنیم،یک جوری بگو که نشکنیم آخه مگه نه اینکه تو مهربونی؟؟!!!دلم گرفته،خیلی وقتها هیجان دارم که هر لحظه با علامتهایی که میفرستی دارم راه رو درست میرم ولی بعضی وقتهانشونه هاتو نمیفهمم و فکر میکنم خیلی ازت دورم  ولی تو پیشم بمون.باشه؟!!! من انسانم خیلی وقتها خیلی چیزها یادم میره ولی تو که یادت نمیره؟!! مثل بزرگترین ماهواره ها هرلحظه هستی رو اسکن میکنی وبا شبکه شعوریت بهترین پاسخ رو میفرستی.بعضی وقتها بهترین پاسخ تورو ما به بدترین شکل استفاده میکنیم وبعد دوباره تو دست بکار میشی.خدایا میشه هر دفعه مارو از هیچ نگاه کنی وبازم بهترینها رو شکل بدی آخه برایند کارهای ما همیشه نتیجه اش خیلی خوب نیست میشه بعضی وقتها تقلب برسونی! آخه چند بار هی یک درسو بیفتیم؟درس عاشقی رو رد میشیم! درس پول درآوردن رو پاس نمیکنیم ! مهربونی رو مشروط میشیم، رسالت و غیبت میکنیم وبعد استعلاجی میاریم.آخر سر هم منتظر ناجی میمونیم حالا اگه اون بیاد چیکار میکنیم بماند......

سرمایه

بسم الله الرحمن الرحیم 

از تمام دوستانی که برایم درموردسرمایه نظر داده اند سپاسگذارم.باهم نگاهی به جوابها بیندازیم: 

ــــ سرمایه ی انسان، خود انسان هست. سرمایه ی انسان زیبایی بی نظیرش هست که میتونه با شناخت خودش بهش برسه. زیبایی و عظمت بی پایانی که سالها زیر غبار فرهنگ هاو عقاید و عرف و سنت مدفون شده و راه رسیدن به این زیبایی بیدار شدن شعور و اگاهی انسان است.  

ـــ لحظاتی رو که به اون هدیه کردند
ـــ سرمایه انسان عشق است

ـــ  بزرگترین سرمایه انسان حس بودن اوست 

ـــ میشه گفت : سرمایه ی انسان  همان (( بودن )) اوست .میشه گفت : توانایی عشق ورزی ، آزادی - شرافت - اختیار و خیلی چیزهای دیگر 

ـــ سرمایه ی مادی هر فرد در زندگی و جامعه اعتبار و میزان مقبولیت اوست و سرمایه ی معنوی هر فرد میزان تقوای اوست

ـــ دوست خوب  

ـــ بهترین سرمایه انسان پدر و مادراونه  

ـــ حس بودن،یعنی اینکه رفتار و کارهای ما در دنیا به گونه ای باشهداحساس کنیم مفیدیم برادشتی مثبت از حضور خودمان در دنیا داشته باشیم 

ـــ سرمایه زیاد داریم. بستگی به نوع استفاده، نوع سرمایه تغییر میکنه. 

ــ لیس للانسان الا ما سعی چیزی برای انسان غیر از سعی و تلاش او نیست 

 

حتما اگه این لیست را باز بگذاریم تا بینهایت میشه بهش اضافه کرد:پول،فرزند نیکو،سلامتی ذهن وجان،کتابها،نوشته هایمان،وجدان واخلاقیات،وازهمه مهمتر سرمایه یک انسان همسرش است چون او میتواند درفضای آیینه ای خودمان رابه مانشان دهد و باعث رشد یا شکست مابشه قدرت بدنی،قدرت فکری،عزت نفس و...هم استثناء نیستند. 

حالامیرسیم به این که ما چقدر حق داریم سرمایه داشته باشیم؟چند میلیارد؟اصلا بعضی از این چیزها را میشه با پول مقیاس کرد؟!به کلام الله که نگاهی بیندازیم چیزهایی دستگیرمان میشود که غرق تحیر میشویم.مثلابه آیه ۱۳سوره جاثیه نگاهی بیندازیم خداوند میفرمایدتسخیر کرده ام برای شما هر آنچه را در آسمانها وزمین است ودرآنها نشانه هایی است برای کسانی که در تفکر مقاومت میکنند یابهتر بگیم اونهایی که  خیلی فکر میکنند

وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً مِنْهُ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ

واقعا الله اکبر خدایا ازت متشکریم تمام آسمانها وزمین در اختیار ماست وما چه سرمایه داران بزرگی هستیم و خودمان رامحدود به چه چیزهایی کرده ایم!اصلا سرمایه یعنی چی؟یعنی چیزی که تموم نشه و با استفاده از اون به بقیه چیزها هم رسید.راستی توی این دنیا چی داریم که همیشه حی و حاضره و هیچ وقت تموم نمیشه؟سرمایه ای که هر وقت توی هرساعتی که بخواهیم در دسترس است؟حتی نیاز به وارد کردن پسوورد نداره.همیشه آن لاین و وصل است و کافیست صداش کنی وذهنتو به سمتش معطوف کنی،نیازی به هیچ موبایل یا کامپیوتری نداره.سرمایه ای که دزد بهش نمیزنه،ورشکستت نمیکنه، آتیش نمیگیره،خراب نمیشه،تاریخ مصرف نداره،بنزینش تموم نمیشه،مثل ماآدمها خوابش نمیبره، بله،بزرگترین سرمایه ما انسانها خود خداوند است که درهمه چیز و همه جا جاریست.فقط این چشم ذهن ماست که او را فراموش کرده وباید بیدار شود تا اورا درهرچیز ببیند.ما به میزانی که بتوانیم خدارا در افکار واندیشه هایمان جاری کنیم،سرمایه داریم.باید خدارا در جریان زندگی کاربردی کنیم اینهم شاه کلید سرمایه دارشدن که ازکلام الله میتوان دریافت:(فاینماتولواثم وجه الله)به هرطرفی نگاه کنی وجهی از الله رامیبینی.به همان میزان که بادیدن هرچیزی،چه ذهنی، چه مادی خدا را ببینیم از سرمایه بزرگ هستی برخورداریم.دیدن خدا در عشقمان، درپدر ومادرمان، درهمسرمان، درفرزندمان، درماشینمان،درکره خاکی که بصورت امانت در دستمان است، دردوستانمان، دردشمنانمان، در غذایی که میخوریم،در هوایی که نفس میکشیم،درخدمتمان به سایر انسانها،درجاری کردن سلامتی در جسم و در بینهایت چیزی که در هستی ونیستی وجود دارد.وبه میزانی که جریان شعور و نور او رافراموش کنیم دچار فقر میشویم.خداوند ما را ثروتمند وسرمایه دار آفرید و اختیار استفاده از این سرمایه ها رابه خودمان سپرد 

از خودمان بپرسیم آیا خدا را جاری میکنیم ؟درزمانی که از کارمان میزنیم،در زمانی که شئی ما را به دنبال خود میکشد،در زمانی که برای این زندگی خاکی تمام ارزشهارا به زیر پا میگذاریم،در زمانی که بیتوجه به کارگر شهرداری لیوان شربت نذری امام حسین(ع) را روی زمین میاندازیم،در زمان دیدنٍ یک مرده در سردخانه بیمارستان که به علت نداشتن هزینه های بیمارستان حتی یک تکه از این زمین خاکی را نمیتواند داشته باشد،در زمانی که..... ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

الهی به ما توانایی بده که تو را درهر جایی ودرهر چیزی ببینیم.خدایا تو تنها کسی هستی که میتوانی ذهن ما را به سمت خودت باز کنی،پس میگیم (الحمد لله) ذهنهایمان را باز کن.ایاک نعبد وایاک نستعین خدایا ما اومدیم به سمت تو، توهم بیا به سمت ما.خدایا ما ازت کم نمیخواهیم آخه افت داره بنده وجزیی از تو باشیم و به یکم آرامش، دانش و خونه وماشین و...قانع باشیم خدایا ما تو رو میخواهیم باتمام اجزایت.توگفتی ادعونی استجب لکم،خدایا مارا اجابت کن.خدایا تو شنوایی وبینا توحتی میدونی ما توی ذهنمون چه گفتگوهایی داریم،خدایا بشنو و ببین ما را و اجابت کن

سرمایه

به نظر شما سرمایه یک انسان چه چیزهایی میتونه باشه؟

شناخت شخصیت عشقی شما

سناریوهای زیر تلاش میکنند که دیدگاه شما نسبت به عشق را توضیح دهند. 


1- پایان دنیا نزدیک است. اگر فقط بتوانید یک نوع از حیوانات را نجات دهید، کدام را انتخاب میکنید؟
الف) خرگوش ب) گوسفند پ) گوزن ت) اسب

2- به آفریقا رفته اید. به هنگام بازدید از یکی از قبیله ها، آنها اصرار میکنند که یکی از حیوانات زیر را به عنوان یادگاری با خود ببرید. کدام را انتخاب میکنید.

ادامه مطلب ...